English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises U محل اوراق کردن وسایل
cannibalize U محل اوراق کردن وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalizing U محل اوراق کردن وسایل
cannibalized U محل اوراق کردن وسایل
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
self- U برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
rig in U باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
furniture U وسایل
accouterment U وسایل
plant U وسایل
plants U وسایل
facilities U وسایل
assets U وسایل
media U وسایل
means U وسایل
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
single up U یک لا کردن طنابها
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
push botton U وسایل خودکار
Home appliances U وسایل خانگی
mess kit U وسایل غذاخوری
fabricator U سازنده وسایل
essential elements U وسایل ضروری
bedding U وسایل خواب
artificial aids U وسایل کمکی
captured material U وسایل اغتنامی
fitment U وسایل نصب
utensils U وسایل اسباب
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
salvage U وسایل اسقاطی
mnemonics U وسایل یادیار
rigging warrant U فهرست وسایل
tentage U وسایل چادر
salvages U وسایل اسقاطی
artificial suporters U وسایل محافظتی
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
salvaged U وسایل اسقاطی
utensil U وسایل اسباب
salvaging U وسایل اسقاطی
test equipment U وسایل ازمایش
fitments U وسایل نصب
communication channels U وسایل ارتباطی
installs U از کارانداختن وسایل
furtherance U تهیه وسایل
tools of research U وسایل تحقیقات
means of production U وسایل تولید
installing U از کارانداختن وسایل
utility U وسایل رفاهی
sonic equipment U وسایل اوازی
install U از کارانداختن وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
building plant U وسایل ساختمان
means U استطاعت وسایل
dust collection equipment U وسایل گردگیری
subsistence U وسایل زیست
sonic equipment U وسایل اوایی
erosion U فرسایش وسایل
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
cable accessory U وسایل کابل
attachment U وسایل وابسته
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
loading facilities U وسایل بارگیری
chaffing gear U وسایل ضد سایش
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
layouts U ترتیب وسایل
mess gear U وسایل غذاخوری
cryptodevice U وسایل رمز
accessory equipment U وسایل یدکی
cryptomaterial U وسایل رمز
sundry items U وسایل متفرقه
war material U وسایل جنگی
layout U ترتیب وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
sail locker U انبار وسایل ملوانی
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
gate U وسایل ورود ورودیه
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
drawing instrument U وسایل رسم فنی
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
gun bag U کیسه وسایل توپ
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
splint U وسایل شکسته بندی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1How to work out when you totally don't want to?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com